کدخبر: ۱۷۶۹۴
تاریخ خبر:

ناصرالدین‌شاه: مردم خاک بر سر خودشان می‌ریختند! خیلی خنده‌دار بود

ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند. در اینجا گزیده‌ای از خاطرات یک روز از سفر دوم شاه به فرنگستان را می‌خوانید.

ناصرالدین‌شاه: مردم خاک بر سر خودشان می‌ریختند! خیلی خنده‌دار بود

فرادید: ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند. در اینجا گزیده‌ای از خاطرات یک روز از سفر دوم شاه به فرنگستان را می‌خوانید:

دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد

این خاطره مربوط به روز یکشنبه اول اردیبهشت سال 1257 است؛ در این روز، ناصرالدین‌شاه در مسیر سفر به سمت روسیه به منطقۀ جمال‌آباد در آذربایجان ایران رسیده است.

نکتۀ عجیب و تامل‌برانگیز در این خاطره، توصیف تاسف‌بار ناصرالدین‌شاه از حاکمی است که به فرمان خود او بر آنجا حکومت می‌کند و نیز خندیدن شاه به احوالات مصیبت‌بار مردم یا به قول خودش «عرضه‌چی‌هایی» که برای عرض شکایت و درخواست به دنبال او آمده بودند.

باید به جمال‌آباد که خاک آذربایجان و شقاقی است برویم، صبح زود از خواب برخاستم، هنوز حال نیامده‌ام. سوار کالسکه شده راندیم . . . صحرای باصفایی بود . . . اکبر میرزا حاکم اینجا آمده بود، دیدم واقعا عجب پسر متعفنی است. به نظر فربه و جوان می‌آید، اما از کثرت عرق‌خوری و هرزگی چشم‌ها از هم در رفته، چهره همه نفخ و باد کرده، دو قدم راه نمی‌توانست برود.

عرضه‌چی‌های عجیب اینجاها پیدا می‌شود. می‌آیند عریضه در دست یک‌باره می‌دوند رو به کالسکه و همه یکدفعه داد زده به شکم روی زمین می‌افتند و خاک بر سر می‌کنند و خودشان را می‌زنند؛ خیلی خنده دارد . . .

چادرها را توی باغ زده‌اند. شکوفه هلو، سیب، بادام و غیره داشت. اسفند هنوز اینجا گل نکرده است. نزدیکی جمال‌آباد دهی است، آقا محمدعلی می‌گفت [گیاه] دنبلان‌ بسیار خوب دارد و آورده بود. دنبلان تازۀ خوب بزرگ؛ باید [دستور بدهم] چاپار بعد از این تازه تازه به تهران بیاورد.

copied
ارسال نظر
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پنجره هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

اخبار روز سایر رسانه ها

    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پنجره هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    وب گردی