کدخبر: ۱۰۷۵۲
تاریخ خبر:

شهرام: خوشحالم که مادر خائن و معشوقه‌اش را کشتم، از ناموسم دفاع کردم!

پسر جوان وقتی فهمید مادرش با معشوقه خود از شهرشان فرار کرده و در ورامین زندگی مخفیانه در پیش گرفته‌اند دست به ۲ جنایت زد. این پسر که همراه ۲ دوستش به دست به قتل مادر و معشوقه وی زده است می‌گوید از قتلها پشیمان نیست.

شهرام: خوشحالم که مادر خائن و معشوقه‌اش را کشتم، از ناموسم دفاع کردم!

رسیدگی به این پرونده از اواخر سال ۹۹ به دنبال کشته شدن یک زن و مرد در خانه اجاره‌ای در قرچک ورامین آغاز شد. شواهد نشان می‌داد این زن و مرد با  شلیک گلوله و ضربه‌های چاقو کشته شده‌اند.

جسدها با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران برای رازگشایی جنایت شبانه به تکاپو افتادند.

صاحبخانه ۲  قربانی به پلیس گفت: مدتی قبل مردی میانسال به نام صابر و زن جوانی به نام فریبا خانه را از من اجاره کردند و گفتند بتازگی از یکی از شهرهای شمال به تهران آمده‌اند. من نمی‌دانم چه کسی آنها را در خانه‌شان کشته است. نیمه شب از سر و صدایی که از خانه آنها به گوش می‌رسید به طبقه پایین رفتم و با جسد آنها در حیاط روبه رو شدم.

زن فراری از خانه

ماموران در نخستین فاز از تحقیقات به بررسی هویت دو قربانی پرداختند و دریافتند فریبا ۴۰ ساله در یکی از شهرهای شمالی کشور ساکن بود. ماموران به تحقیق از بستگان وی پرداختند و روشن شد فریبا سالها قبل با مردی که ۳۰ سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرده و صاحب پسری شده بود. اما از چند ماه قبل با مردی به نام صابر آشنا و همراه او فرار کرده و به ورامین آمده بود و زندگی مخفیانه‌ای در پیش گرفته بود.

اعتراف پسر فریبا

با افشای این ماجرا شوهر و پسر ۲۲ ساله فریبا به نام شهرام به عنوان مظنون بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفتند تا اینکه شهرام لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش و دوست پنهانی وی با همدستی دو دوستش اعتراف کرد.

پسر جوان در تشریح ماجرا گفت: مادرم ۲۳ سال قبل با پدرم ازدواج کرده بود. اما آنها همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است. چون پدرم راضی به طلاق نبود مادرم یک روز با صابر از خانه‌مان در شمال فرار کرد و دیگر بازنگشت. من همه‌جا را دنبال مادرم گشتم تا اینکه فهمیدم به تهران آمده و با صابر در خانه اجاره‌ای ساکن شده است. همانجا بود که تصمیم گرفتم ازآنها انتقام بگیرم. من از دو نفر از دوستانم کمک گرفتم و همراه رضا و نادر به تهران آمدیم.

 وی ادامه داد:مادرم و صابر آبروی ما را برده بودند. مادرم ما را رها کرده واز خانه فرار کرده بود. به همین خاطر او مستحق مرگ بود.

جزییات قتل

وی در تشریح جزییات دو قتل گفت: من و دوستانم در بین راه یک اسلحه ساچمه‌ای و چاقو تهیه کردیم تا نیمه شب نقشه‌مان را اجرا کنیم. ما نیمه‌شب از روی دیوار به داخل خانه مادرم پریدیم و وارد آنجا شدیم. صابر در حیاط بود. او وقتی مرا دید شروع به داد و فریاد کرد .همان لحظه به سمتش حمله کردم و او را با چاقو زدم. سپس سراغ مادرم رفتم و به او شلیک کردیم.من گمان می‌کردم ممکن است صابر زنده باشد. به همین خاطر دوباره سراغش رفتم و چند تیر ساچمه‌ای به سر او زدیم .وقتی از مرگ آنها مطمئن شدم  همراه دوستانم از خانه خارج شدیم.

بازداشت همدستان قاتل

با اعترافات پسرجوان، دو همدستش نیز بازداشت شدند و ادعا کردند فقط همراه شهرام بوده‌اند و  دستی در قتل‌ها ندارند.

متهمان به بازسازی صحنه جرم پرداختند و برایشان کیفرخواست صادر شد و در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران  از خود دفاع کردند.

در دادگاه

در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: معاون قوه قضاییه از طرف دو فرزند صغیر صابر درخواست دیه را مطرح کرد. اما مادر صابر که حالا در دادگاه حاضر نیست قصاص خواسته است.

سپس اولیای دم فریبا در جایگاه ویژه ایستادند و اعلام  گذشت کردند .آنها  گفتند  فریبا و صابر گناهکار بودند و باید مجازات می شدند.به همین خاطر هیچ شکایتی ندارند.

وقتی شهرام در جایگاه متهم ایستاد  گفت: مادرم با آبروی ما بازی کرد و مستحق مرگ بود. من از قتل مادرم پشیمان نیستم.  وقتی فهمیدم مادرم با صابر فرار کرده تصمیم گرفتم او را بکشم. به همین خاطر با دوستانم صحبت کردم و از آنها خواستم تا برای حفظ آبروی  خانوادگی ام همراهم باشند. آنها هم پذیرفتند و ما به تهران آمدیم و پس از پرس و جو خانه مادرم و صابر را پیدا کردیم. من اتهام هر دو قتل را قبول دارم.

سپس رضا به دفاع ایستاد و  گفت: بعد از شنیدن حرف های شهرام  ناراحت شدم و وقتی حال روحی او را دیدم با او همدردی کردم. من اسلحه شکاری تهیه کردم و 3 روز بعد همراه دوستم راهی تهران شدیم تا از ناموس رفیق مان دفاع کنیم.

وقتی نادر روبه روی قضات ایستاد گفت: موضوعی که شهرام برای آن دست به قتل زد ناموسی بود و اگر این موضوع برای هریک از ما 3 نفر اتفاق می افتاد هر 3 رفیق با هم همکاری می کردیم . ما اول تصمیم داشتیم با  مادر شهرام صحبت کنیم و او  را برگردانیم اما بعد از ورود به خانه فهمیدیم نمی توانیم از این بی آبرویی بگذریم و باید کار را تمام کنیم. من و رضا با چاقو و قمه چند ضربه به صابر زدیم ولی شهران ضربه آخر را زد و با شلیک  سلاح شکاری او را کشت. سپس شهرام  سراغ مادرش رفت و به تنهایی مادرش را با ضربات متعدد چاقو کشت.

سپس شهرام برای آخرین دفاع در  جایگاه متهم ایستاد و گفت: من قبول دارم دونفر را کشته ام.اما آنها گناهکار و مستحق مرگ بودند.

قاضی پرسید: اگر زمان به عقب برگردد باز هم مادرت را می‌کشی؟

 که شهرام پاسخ داد: اگر صدبار دیگر هم این اتفاق بیافتد بازهم مادرم را می‌کشم. او در حالی که پدر پیرم را رها کرده بود با مرد غریبه  و برای خوشگذرانی خودش به تهران آمد .من  پشیمان نیستم .

قاضی گفت: شما اهل تسنن هستی. آیا در جایی از مذهبتان خوانده‌ای که باید با فردی مثل مادرت اینگونه برخورد کنی؟

متهم پاسخ داد : نخوانده‌ام اما از کودکی یاد گرفته‌ام اگر کسی چنین خطایی کرد خونش حلال است. من خوشحالم که مادرم را کشتم و از ناموس و آبرویم دفاع کردم.

سپس وکیل وی روبه روی قضات ایستاد و گفت: موکلم به خاطراعتقادات دینی و مذهبی دست به چنین کاری زده و بر این باور بوده که خون مادرش و مرد غریبه حلال است .

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

copied
ارسال نظر
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پنجره هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

اخبار روز سایر رسانه ها

    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پنجره هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    وب گردی