رابطه پنهانی و کثیف یک زن با داماد خانواده! پسر داماد را کشت!
داماد در رابطه پنهانی با عروس خانواده زنش لو رفت !
۳ سال پیش بود که یک روز اتفاقی، زودتر زمان همیشگی به خانه بازگشتم . همسرم متوجه حضور من نشده بود و سرش توی گوشی بود و داشت پیامک ارسال میکرد. اما با دیدن من هول شد و گوشی از دستش افتاد و من که به این رفتارش شک کرده بودم گوشی را گرفتم و شمارهها را چک کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مشغول گفتگو با شوهر خواهرم بوده است. ناصر ۲۵ سال بود با خواهرم زندگی می کرد و ۳ فرزند داشتند.
باورم نمیشد که همسرم بعد از ۱۷ سال زندگی مشترک و ۲ فرزند دست به این کار زده است. همسرم زیر بار نرفت و انکار کرد حتی وقتی از والدینش کمک خواستم آنها به جای نصیحت دخترشان از او دفاع کردند و مرا متهم کردند که قصد بدنام کردن دخترشان را دارم. با وجود اینکه او نپذیرفت به من خیانت کرده است از او خواستم به خاطر فرزندانمان دست از این کار بردارد و حتی او را به مشاوره بردم و هر کاری انجام دادم تا او را دوباره به زندگی مشترکمان دلگرم کنم و زندگی خود و همچنین خواهرم را از ویرانی نجات دهم اما فایدهای نداشت.
بعد از مدتی مچ همسرم را با ناصر که در خانه یکی از آشنایامان بودند گرفتم و با اطلاع از اینکه بیوفایی او نسبت به من به خیانت فیزیکی رسیده است دیگر نتوانستم به زندگی مشترک ادامه دهم و با طلاق موافقت کردم و با او شرط کردم که اصلا دور و بر خانه ما نیاید و خودم فرزندانمان را برای دیدنش ببرم .
به تصور خودم میخواستم حالا که زندگی خودم در آتش هوسبازی همسرم سوخته با دور کردن او برای حفظ زندگی خواهرم تلاش کنم. اما چند روز بعد از طلاق فهمیدم همسر سابق و دامادمان بلافاصله پس از طلاق بدون رعایت چارچوبهای عرفی و شرعی عقد کردهاند و حالا همسر خیانتکارم هووی خواهرم شده بود و دو طرف با وقاحت و بدون پنهان کاری این موضوع را همه جا عنوان میکردند و حتی دامادمان یک روز توی خیابان جلوی من را گرفت و با لحن تحقیرآمیزی عنوان داشت که هم با خواهرتان ازدواج کردهام و هم عروستان را از راه به در کردم. با وجود سنگین بودن این حرف ولی باز هم سکوت کردم .
تا اینکه در شب حادثه همسر سابقم بر خلاف توافقمان برای بردن فرزندانمان آمد و وقتی بچهها با او نرفتند رفت و بار دوم با همسر جدیدش بازگشت و بدون توجه به نگاههای متعجب و کنجکاو همسایهها شروع به سرو صدا و فحاشی کردند.
قتل داماد خانواده
چارهای نداشتم برای حفظ آبرو و تمام کردن سرو صداها از خانه بیرون رفتم و با آنها درگیر شدم و نزاع و درگیری ما اصابت ضربات چاقوی من بر بدن دامادمان به پایان رسید .
از کشتن یک انسان دیگر، خوشحال نیستم اما آنها در آتشی سوختند که خودشان شعلهاش را از سالها پیش روشن کرده بودند .
من تمام تلاشم را برای حفظ زندگی خود و خواهرم کردم اما اشتیاق بینهایت همسرم برای شکل دادن ارتباط پنهانی با شوهر خواهرم و لاابالیگری شوهر خواهرم ما را به این نقطه رساند.
فرزندان خواهرم یتیم شدند و فرزندان خودم نیز با برچسب پدر قاتل باید تا همیشه زندگی کنند.
هوسبازی دو انسان بیملاحظه زندگی یک خاندان را زیر و رو کرد و نمیدانم واقعا روزی میرسد که این اتفاقات تلخ را فراموش کنم.
خیلی دلم میخواهد با همسر سابقم روبرو شوم و از او بپرسم که آیا این خیانت آنهم با یکی از نزدیکان من، ارزش زیر پا گذاشتن چارچوبهای اخلاقی و شرعی و نادیده گرفتن یک عمر زندگی مشترک را داشت؟
آیا رابطه پنهانی آنقدر هیجانانگیز بود که به خاطرش آرامش فرزندانمان را نابود کنی و از مردی که تمام دغدغهاش خوشبختی تو و فرزندانش بود به یک قاتل بسازی؟
نظریه کارشناس
– گاهی اوقات افراد فداکاری زیادی در زندگی مشترک از خود نشان می دهند اما بازهم با خیانت از سوی شریک زندگی خود روبرو می شوند و برای خیلی از افراد این پرسش پیش می آید به چه علت افراد نسبت به زندگی مشترک چند ساله اشان سرد می شوند ؟!
زندگی مشترک مانند یک گلدان گل است که به مراقبت مستمر نیاز دارد و هر زمان که آن را به حال خود رها سازید باید منتظر پژمردگی و از هم پاشیدن آن باشید. بسیاری از افراد علاقه ،مهربانی و فداکاری زیادی در رابطه از خود نشان می دهند اما مشکلی که آنها را در نهایت با شکست روبرو می سازد عدم برخورداری از مهارتهای زندگی می باشد .
گری چاپمن در کتاب ۵زبان عشق می گوید : شما باید زبان طرف مقابل خود و به اصطلاح عامیانه “قلق” طرف مقابل خود را کشف کنید تا رابطه ای موفق و بدون شکست داشته باشید . مثلا اگر همسر شما عشق را در گرفتن کادو یا با نوازش و توجه یا با وقت گذراندن با هم یا در قالب کلمات عاشقانه می شناسد اگر شما با روش دیگری به او محبت کنید او در گذر زمان دلسرد شده و سمت افراد غریبه ای گرایش پیدا می کند که زبان عشق او را می شناسند . یکی دیگر از مهارتهایی که باعث حفظ و استمرار زندگی مشترک می گردد داشتن اهداف و برنامه های مشترک می باشد . هم افزایی یکی دیگر از علل احساس رضایت از زندگی مشترک می باشد .منظور از هم افزایی این است که شما بعد از چند سال که از زندگی مشترک گذشت در مقایسه زندگی خود در دوران تجرد و تاهل به این نتیجه برسیبد که ازدواج باعث رشد شما شده است .بسیاری از افراد وقتی متوجه می شوند در این سالها درجا زده اند به پوچی می رسندو درست زمانی که زن یا شوهر زبان،هدف و معنای مشترکی در رابطه با همسر خود نمی یابد از هر زمان دیگری در برابر وسوسه شکل دادن روابط فرازناشویی و زیر پا گذاشتن مرزهای اخلاقی و شرعی آسیب پذیرتر می شود و سعی می کند هیجان نداشته اش را در رابطه ای دیگر بیابد و از احساس پوچی که ذهنش را پر کرده فرار کند.
با وجود اینکه در حال حاضر مراکز مشاوره مختلف از سوی بهزیستی،آموزش و پرورش و نیروی انتظامی در سراسر کشور راه اندازی شده که خدمات روانشناختی را با هزینه های اندک و حتی رایگان به شهروندان ارائه می دهند بسیاری از زنان و مردان به جای درخواست کمک از کارشناسان و متخصصان ترجیح می دهند به راهکارهای اشتباه و ناپخته از جمله روابط فرازناشویی روی آورند .روابطی که در ابتدا شیرین و دلپذیر و هیجان انگیز به نظر می رسند اما در نهایت به دل شکستگی، طلاق و جنایت می انجامند .
اگر حفظ زندگی مشترکتان برای شما مهم است و مایلید رابطه زناشویی اتان طراوت و تازگی خود را حفظ کند پس کتاب بخوانید ، در کارگاه های روانشناسی شرکت کنید و از راهنمایی مشاورین خانواده استفاده کنید.