دختران سینمای ایران که نجاتبخش خانوادههایشان شدند
دخترانی که به تنهایی بار خانواده خود را به دوش میکشند و در این نقشها درخشیدند.
پیدا کردن دخترانی که به تنهایی قصد نجات خانواده خود را دارند، در فیلمها و سریالهای ایرانی کار چندان دشواری نیست. این بار در سریال نمایش خانگی جنگل آسفالت، میتوانید شاهد حضور یکی دیگر از ناجیهای شجاع سینما باشید که وظیفه نقش آفرینی آن بر عهده فرشته حسینی است. در ادامه علاوه بر بررسی این نقش آفرینی به مرور برخی از دخترانی که سرنوشت خانواده خود را تغییر میدهند میپردازیم.
هنگامه/جنگل آسفالت
یکی از تاثیرگذارترین کاراکترهای داستان پژمان تیمورتاش که در سریال جنگل آسفالت روایت میکند، هنگامه با بازی فرشته حسینی است. این تجربهی فرشته حسینی در کارنامه بازیگری خود مربوط به دختر جوانیست که احتمالا قرار است زیر بار مشکلات خانوادگیاش به شکل ناگهانی پیر شود. هنگامه مجبور است برادر خود که در آستانه اعدام است را از مرگ نجات دهد و سعی میکند بار سختی این مشکل را به تنهایی به دوش بکشد. او سعی دارد با جسارت ذاتیاش خانواده خود را از بحرانی غیر منتظره نجات دهد اما این کار برای دختر جان سختی مثل او نیز چندان راحت نخواهد بود. تمامی مخاطبان سریال جنگل آسفالت با تمجید از بازی فرشته حسینی، امیدوار هستند که نجات خانواده هنگامه برای او یک تلاش موفقیت آمیز باشد که این آینده برای دختری با جسارت او چندان دور از ذهن نیست.
لیلا / برادران لیلا
سال گذشته با لو رفتن فیلم برادران لیلا، آوازه خواهری که ناجی خانواده خود شد در تمام کشور پیچید. آوازه دختری به نام لیلا که در نقش خواهری فداکار برای تجربه یک زندگی بهتر در کنار خانوادهاش و ساختن آیندهای بهتر برای آنها تلاش میکند و قصد از بین بردن مردسالاری حاکم در خانواده خود را دارد. ترانه علیدوستی در بازی درخشانی که به نمایش گذاشت، دختری را به تصویر کشید که با وجود مشکلات شخصی خود قصد دارد آینده برادران خود را تضمین کند هرچند که موانع زیادی برای این کار سد راه او باشند. نکته قابل توجه در شخصیت لیلا این است که او در قامت یک ناجی سعی میکند به جای ماهی دادن، ماهیگیری را به برادران خود یاد دهد و به آنها را در گرفتن حق خود تشویق کند. این مسیر شاید برای لیلا دشوار بود اما از او کاراکتری ناجی و مقتدر ساخت که هرگز از یاد مخاطبان نخواهد رفت.
سمیه / ابد و یک روز
اکثر ما شاید سمیه ابد و یک روز را کاراکتری مظلوم و آسیب دیده بدانیم اما با یک موشکافی دقیق میتوان گفت سمیه ستون محکمی برای خانهای رو به ویرانیست. او در خانوادهای پر جمعیت با سرنوشتی نه چندان روشن زندگی میکند اما هر شب با رویای درست زندگی کردن خود و خانوادهاش به خواب میروند. این ستون محکم با وجود خطر فروشی درونی خود همچنان برای بهتر شدن زندگی خانوادهاش تلاش میکند. در میان خانوادهای که همه به تاریکی عادت کردهاند، سمیه تنها نوری است که در آن خانه قدیمی می تابد تا زندگی را دیگران روشن کند. پایندی او به خانوادهاش حاصل از محبتی دلسوزانه است که لازمهی همان فداکاریایست که در طول فیلم از سمیه شاهد هستیم.
اکرم / لاک قرمز
شنیدن داستان اکرم شانزده ساله به عنوان ناجی خانوادهاش بیشتر غمبار است تا شور انگیز اما با این وجود نمیتوان تلاشهای بزرگی که او با سن کم خود انجام داد را نادیده گرفت. اکرم در فیلم لاک قرمز برای حال و گذشته تلاشی نمیکند. در واقع دخل و تصرفی در این دو ندارد اما با این حال او برای ساختن یک آینده خوب برای خواهر و برادر کوچکترش کارهایی میکند که شاید برای سن او قابل تقدیر است. درست در زمانی که اکرم میتواند در غم نبود پدر و مادر دچار فروپاشی شود، مدیرت بحران در اولویت قرار میگیرد که همین قدرت فداکاری بی چون و چرای این دختر ۱۶ ساله را تایید میکند.
اسما / جاندار
اسمای جاندار همان ناجیای است که شاید از یادها رفته باشد اما او نیز مانند تمام دختران شجاع در این لیست، تمام تلاش خود را برای نجات خانوادهاش کرده است. تلاشی از جنس تن دادن به خواستهای که میتواند صلح را بین خانواده خود و نامزد سابقش حاکم کند تا این جنگ چند ساله برای همیشه به پایان برسد. نجات برادر ناتنی شاید کار هرکسی نباشد اما اسما به عنوان تنها دختر خانواده خود برای این کار در هیچ تلاشی کوتاهی نمیکند. او قربانی کردن زندگی خود را در اولویت قرار میدهد تا خانوادهاش دوباره به همان شور همیشگی بازگردد.