راز خیانت عروس خانواده در باغ شوهر صیغهای مادر داماد فاش شد!
من چشمهای عروسک نوهام را خیلی خوب به خاطر دارم چراکه آن عروسک را فقط به خاطر چشمهای زیبایش برای دختر عروسم خریدم اما وقتی آن عروسک را درباغ همسر صیغهایام دیدم تازه فهمیدم که
من چشمهای عروسک نوهام را خیلی خوب به خاطر دارم چراکه آن عروسک را فقط به خاطر چشمهای زیبایش برای دختر عروسم خریدم اما وقتی آن عروسک را درباغ همسر صیغهایام دیدم تازه فهمیدم که...
به گزارش رکنا، اینها بخشی از اظهارات زن ۵۲ سالهای است که برای اثبات خیانت عروسش به مرکز انتظامی آمده بود.او که عروسک زیبایی را در دست داشت، درباره سرگذشت خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: ۱۷ ساله بودم که با «پژمان» ازدواج کردم.
او کارگر یکی از کارخانجات تولیدی مشهد بود و با درآمدی که داشت روزگار خوبی را سپری میکردیم اما از همان آغاز زندگی مشترک مدام به خاطر اطرافیانمان با یکدیگر بحث و جدل داشتیم. بیشتر اختلافات ما به خاطر دخالتهای خواهر و مادر شوهر رخ میداد وگرنه مشکل حاد دیگری در زندگی ما وجود نداشت. بالاخره همین مشاجرهها نیز به جایی رسید که بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفتیم و من در حالی که دو پسرم ازدواج کرده بودند و دخترم مجرد بود از« پژمان» طلاق گرفتم. او یک سال بعد از این ماجرا با زن مطلقه دیگری ازدواج کرد و من هم به عقد موقت یکی از بستگان عروس بزرگم درآمدم.
«کیومرث» دو پسر داشت که ازدواج کرده بودند و او با همسر معتادش زندگی میکرد ولی چون وضعیت اقتصادی خوبی داشت و مخارج اعتیاد همسرش را میپرداخت کسی به ازدواجش معترض نشد و حتی همسرش نیز بیخیال ازدواج مجدد شوهرش بود. با وجود این از چند ماه قبل به رفتارها و رفت و آمدهای «کیومرث» مشکوک شدم و پس از کنکاشهای فراوان دریافتم که او با عروس کوچکترم نیز ارتباط دارد. پسرم کارگر یکی از کارخانجات مشهد است و دختری ۶ ساله دارد. البته از حدود ۲ سال قبل با پسرم دچار اختلافات خانوادگی شدند ولی من تصور نمیکردم که این اختلافات به خاطر «کیومرث» است. چندین بار شنیدم که عروسم به باغ «کیومرث» رفته است ولی این موضوع را جدی نمیگرفتم و آن را به حساب رفت و آمدهای فامیلی میگذاشتم تا این که یک روز آنها را تعقیب کردم ولی وقتی وارد باغ شدم عروسم از آنجا رفته بود و من عروسک نوهام را در اتاق داخل باغ پیدا کردم که آنجا مانده بود. چشم های زیبای عروسک را خوب میشناختم چرا که آن را خودم برای نوهام خریده بودم. وقتی موضوع را با شوهرم در میان گذاشتم او با بیحیایی و بیشرمی روبه رویم ایستاد و مدعی شد که با عروسم ارتباط دارد. این در حالی است که عروسم از مدتها قبل شوهرش را رها کرده و به همراه دخترش به منزل پدرش رفته است تا بتواند از طریق قانونی از پسرم طلاق بگیرد. حالا هم اگرچه من به طلاق آنها راضی نیستم ولی قصد دارم با اثبات خیانتش او را از این مسیر خلاف باز دارم و ...
با توجه به گزارش این ماجرا و سوءظنهای شدید زن ۵۲ ساله، واکاوی و بررسیهای این پرونده با دستور سرگرد امیررضا فعال( رئیس کلانتری معراج مشهد) به گروهی از کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی