دستور قتل پسر توسط مادر؛ شرط ازدواج برای جوان عاشقپیشه!
«من فقط یک جرم مرتکب شدم و آن هم عاشقی بود. عشق مرا به اینجا کشاند و حالا باید به اتهام قتل از خودم دفاع کنم.» این بخشی از دفاعیات پسر جوانی است که دیروز به اتهام قتل در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش رکنا، تحقیقات جنایی در این پرونده از سال گذشته و با گزارش ناپدیدشدن پسر جوانی در جنوب تهران آغاز شد.
بررسیها نشان داد شهرام ۲۰ساله چندی قبل با پایان دوره محکومیتش به اتهام حمل موادمخدر، از زندان آزاد شده بود. حدود یک هفته از آزادی او گذشته بود که ناگهان ناپدید شد. ماموران که احتمال میدادند شهرام دوباره دستگیر و زندانی شده باشد، از زندانها استعلام گرفته و متوجه شدند او در این مدت بازداشت نشده است.
با گذشت حدود ۶ ماه از ناپدیدشدن پسر جوان، ماموران متوجه شدند او آخرینبار همراه پسری به نام میلاد بوده که با کشف این سرنخ، میلاد را دستگیر کردند. میلاد در تحقیقات مدعی شد از سرنوشت شهرام اطلاعی ندارد. خواستگار خواهر شهرام بوده و خانوادهاش هم در جریان این موضوع بودند. تناقضگوییهای میلاد باعث شد ماموران به تحقیقات ادامه دهند که پسر جوان سرانجام به قتل اعتراف کرد و گفت: «با دستور مادر شهرام مرتکب این قتل شدهام.» مادر مقتول هم دستگیر شد اما این ادعا را رد کرد.
در ادامه مشخص شد بقایای جسد مقتول در یک کانال آب در حوالی فرودگاه امامخمینی(ره) پیدا شده بود. با تکمیل تحقیقات در دادسرا، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پس از اولین جلسه رسیدگی به این پرونده، میلاد دیروز دوباره در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی رضایی از خود دفاع کرد.در این جلسه اولیایدم دوباره برای او قصاص خواستند.
قاضی رضایی سپس با تفهیم اتهام به میلاد از او خواست از خود دفاع کند که پسر جوان با انکار اتهام قتل گفت: «سه سال قبل با خواهر شهرام به نام شیما دوست شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم. برای رسیدن به شیما حاضر بودم هرکاری انجام دهم. شهرام اما مخالف این ازدواج بود و هر کاری میکرد تا شیما با مرد دیگری ازدواج کند. حتی یکی از دوستانش را به شیما معرفی کرده و گفته بود اگر با آن پسر ازدواج کند، داماد یک پژو ۲۰۶ صفر شب عروسی به او هدیه میدهد.
اما شیما پاگیر من بود و نمیخواست با مرد دیگری ازدواج کند. وقتی شهرام آخرین بار از زندان بیرون آمد همه مشکلات ما شروع شد. مادر او برای اینکه اجازه دهد من با دخترش ازدواج کنم هربار شرطی برای از میان برداشتن پسرش مطرح میکرد. ابتدا گفت شیشه در ماشین شهرام بگذار و کاری کن دوباره به زندان برود. من هم ۲۰ گرم شیشه در ماشینش گذاشتم و با پلیس تماس گرفتم اما قبل از رسیدن ماموران او محل را ترک کرد.»
میلاد ادامه داد: «مادر شهرام اینبار خواست پسرش را دو هفته در جایی نگهدارم تا بتواند از همسرش طلاق بگیرد. اینبار او را دستبهسر کردم اما ولکن من نبود. سومین بار خواست یکی از دوستانم را بیاورم تا با شهرام دعوا کند و از او کتک بخورد تا با شکایت دوستم شهرام به زندان برود. موضوع را با دوستم کیان در میان گذاشتم اما او قبول نکرد. در نهایت این زن، قتل پسرش را شرط ازدواج با دخترش گذاشت. روز قتل شهرام و مادرش در ماشین بودند که من و دوستم سوار شدیم. با چاقو ضربهای به شکم شهرام زدم اما پشیمان شدم و خواستم او را به بیمارستان ببرم.
مادر شیما مخالفت کرد و گفت با این کار دخترش را باید فراموش کنم. پسر جوان را در صندوقعقب ماشین گذاشتم و به سمت کانالی رفتم. آن زن چشمان پسرش را بست و او را داخل کانال انداختم. در آنجا به شهرام گفتم من نمیخواستم تو را بکشم و این دستور مادرت بود. با هم گریه کردیم و من آنجا را ترک کردم. آن موقع شهرام زنده بود.»
رئیس دادگاه: اما اسکلت او در کانال پیدا شد و نشان میدهد در همانجا کشته شده است. دراینباره چه توضیحی داری؟
میلاد: شاید مادرش به او از قبل قرصی داده که همان باعث مرگش شده است. حتی مادر شهرام باعث دستگیری من شد.
رئیس دادگاه: دوستت که آن روز همراهت بود، گفته ۷ ضربه چاقو به شهرام زدی.
میلاد: من او را لو دادم و برای انتقام این حرفها را زده است.
پسر جوان در آخرین دفاع خود هم گفت: «پشیمانم و در تلاش هستم تا رضایت بگیرم. اشتباه کردم و جرم اول من عاشقی است نه قتل.»
پس از آخرین دفاع متهم و وکیلش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.