ما دو نوع مرزبندی داری، ملی و سیاسی - ایدئولوژیک
سعید حجاریان، در واکشن به وارد شدن مفهومی به نام «مرزبندی» در ادبیات سیاسی ایران درباره اتفاقات هفته اخیر و جنبشی که با نام مهسا امینی خوانده میشود گفت:
ما دو نوع مرزبندی داریم. مرزبندی نوع اول ملی است و در مقابل جنگطلبی، تجزیهطلبی، تحریمطلبی و ریختن خون ایرانیهاست. من با وارد شدن کشور به جنگ با هر توجیهی که بیاورند، مرزبندی دارم. در مقابل تکهتکه شدن موجودیتی بهنام ایران هم مرزبندی دارم. در برابر تحریم هم مرزبندی دارم زیرا به باور من تحریم در نهایت به ضرر مردم است و آنهایی که اهلاش هستند در اوج تحریم هم بازی خود را پیش میبرند. آخرالامر باید به خون ایرانیها اشاره کنم؛ من حتماً با ریختن خون یک نفر به قیمت قدرت گرفتن یک آلترناتیو مخالفم.
مرزبندی دوم ایدئولوژیک و سیاسی است. اولیناش در مقابل آدمهای منجمد و خشکمغز است؛ باید در مقابل اینان که به قول خودشان ترمز و فرمان ماشین را کندهاند، ایستاد چون حقیقتاً کشور را نابود میکنند و مسئولیت هم نمیپذیرند. علاوه بر این من با عظمتطلبی، شرقپرستی، جنگطلبیِ حاکمیتی و پادگانیشدن هم مرزبندی دارم. همه اینها جز به جز ایران را هدف میگیرند و کشور را به قهقرا میبرند.
اما یک بحث جدی درباره اعلام مرزبندی وجود دارد. مادامیکه نگذارند مرزبندی دوم (با خشکمغزی، عظمتطلبی، شرقپرستی، جنگطلبی حاکمیتی و پادگانیشدن) اتفاق بیفتد، مرزبندی اول بیفایده است. یعنی دستکم من چنین کاری نمیکنم. مگر نمیگویند وقتی زخم بود مگس میآید؟ پس اول باید زخم ترمیم شود بعد مگسپرانی کنند.