همراهی ستودنی رضا عطاران و حسن معجونی در دفتریادداشت
همراهی عطاران با حسن معجونی هم در این سریال بسیار موفق از آب درآمده. ایرج و حمید که هنوز به درستی نمیدانیم چه گذشتهای باهم داشتهاند، حالا با ویژگیهای خاصشان مثل قطعات پازل کنار هم چفت شدهاند و روی الگوی ابله و ابلهتر پیش میروند.
رضا عطاران با موها و محاسن سفید و ویژگیهای منحصربفرد، مهمترین برگ برنده سریال «دفتر یادداشت» کیارش اسدیزاده در دو قسمت ابتدایی است. در قسمت دوم وجوه شخصیتی بیشتری از این کاراکتر فاش میشود و رفتهرفته میتوانیم رفتارهای عجیب و دیالوگهای غیرمنتظرهاش را بیشتر باور کنیم. به بهانه انتشار قسمت دوم این سریال نگاهی داریم به ابعاد مختلف این شخصیت.
به گزارش فیلمنیوز، رضا عطاران را بارها در نقشهای مختلف کمدی دیدهایم. او در سریالهای خودش معمولا نقش مردی به اصطلاح آویزان و کنه را بازی میکرد که دلش میخواست مدام از دیگران بهرهکشی کند و تقصیرها را گردن دیگری بیندازد. او حالا در سریال «دفتر یادداشت» با حفظ برخی ویژگیهای رفتاری شخصیتهای جذاب پیشین، با خصلتهای جدیدی معرفی میشود.
حواس پرت، اما باهوش در وهله اول او را به عنوان مردی مسن که حافظهاش را از دست داده و چیزی از گذشته به خاطر نمیآورد میشناسیم؛ مردی که نه تنها خواهر و دوست صمیمیاش را از یاد برده که حتی یادش نیست روی بدنش رد ماهگرفتگی دارد و در چه خانهای زندگی میکرده. با این حال به عنوان یک کارآگاه قدیمی، هنوز هم هوش سرشاری دارد و استعداد بالا در کشف معماهای قتل. او بیشتر از همه چیز به دنبال حل مسائل عجیب است و مدام بدون اینکه کسی از او بخواهد، خودش را درگیر پروندههای مختلف میکند. در قسمت دوم وقتی سوار ماشین مامور پلیس میشود بلافاصله از روی عکسهایی میبیند درباره قاتل گمانهزنی میکند و به همه سرنخهای منتهی به کشف قاتل میرسد. حتی از پلیس میخواهد روی کمکش حساب کند.
علاقهمند به کشف معما علاقه ایرج به کشف معمای قتل بیشتر از همه در ماجرای مرگ خواهرش نمود پیدا میکند. خواهر ایرج قبل از مرگش برای او یادداشتی گذاشته و از نشانهای صحبت به میان آورده که در کودکی هروقت مشکلی برایش پیش میآمده آن را نقاشی میکرده، حالا ایرج درست زیر فرشی که جنازه خواهرش پیدا شده همان نشانه را میبیند و مطمئن است خواهرش نمرده و به قتل رسیده است. به همین دلیل هم میخواهد هرطور شده قاتل خواهرش را پیدا کند. جالب اینجاست که او اصلا نمیداند خواهری هم داشت و هیچ چیز از او به یاد نمیآورد. حتی اسمش را هم اشتباه میگوید، اما برایش مهم است که حتما قاتلش را پیدا کند. نکته قابل توجه اینکه ایرج فقط اتفاقهای گذشته دور را از یاد برده و حافظه کوتاه مدتش مشکلی ندارد. از این رو مسائلی را که این دو قسمت در جریان آنها قرار گرفته بهخوبی یادش است و مدام دربارهشان حرف میزند. با این حال گهگاه قاطی میکند و جملات را پسوپیش میگوید و یک مرتبه حرفهای بیربط میزند یا رفتاری عجیب از خودش نشان میدهد.
واکنش سریع به اتفاقات یکی از بامزهترین ویژگیهای او رک بودن و واکنش سریع به پدیدههاست. وقتی وسط صحبت راجع به قتل خواهرش، دختری را از شیشه ماشین میبیند، بلافاصله واکنش نشان میدهد و از او با اصرار شماره تلفن میخواهد یا موقعی که میفهمد شلوار حمید خیس شده بدون ذرهای ملاحظه مدام او را مسخره میکند و حتی در اداره پلیس هم از آن حرف میزند. وقتی حس میکند در مجتمع محل زندگیاش، پسری مزاحم دختری شده به او حمله میکند و وسط بازی هم تا جایی که میتواند به او آسیب میرساند. مواجهه او با مدیر آسایشگاه هم بامزه است. کوچکترین ارزش و احترامی برایش قائل نیست و اصلا از او نمیترسد. حتی با او شوخی هم میکند.
ایرج و حمید یک زوج بامزه همراهی او با حسن معجونی هم در این سریال بسیار موفق از آب درآمده. ایرج و حمید که هنوز به درستی نمیدانیم چه گذشتهای باهم داشتهاند، حالا با ویژگیهای خاصشان مثل قطعات پازل کنار هم چفت شدهاند و روی الگوی ابله و ابلهتر پیش میروند.
حمید هوشیارتر و حواسجمعتر به نظر میرسد و نقش مغز متفکر را کنار ایرج ایفا میکند. درواقع در تمام طول این دو قسمت، میبینیم که حمید مدام از رفتار ایرج حرص میخورد و میخواهد هرطور شده مشکلاتی که را که ایجاد میکند حلوفصل کند. یکی از جذابترین بخشهای قسمت دوم جایی است که ایرج میخواهد دامن را به دختر ماشین بغلی بدهد و حمید از شدت خجالت توی صندلی فرو رفته و صورتش را پوشانده است. ایرج با این گریم متفاوت و رفتارهای متضادی که از خودش بروز میدهد میتواند به یکی از نقشهای بامزه کارنامه رضا عطاران تبدیل شود.
تا به حال دو قسمت از سریال «دفتر یادداشت» به کارگردانی کیارش اسدیزاده در پلتفرم فیلمنت منتشر شده است.