جزئیات عجیب و باورنکردنی درباره سریال پربیننده حشاشین
هر زمان که کمپانیها و مراکز فیلمسازی و سریالسازی کشورهای دیگر درباره شخصیتهای تاریخی ایران اثر نمایشیای را خلق میکنند یک زنگِ خطر دیگر به صدا درمیآید.
این روزها سریالی به نام «حشاشین» در کانون توجه منتقدان داخلی و خارجی قرار گرفته که در وهله اول نشان میدهد کشورهای منطقه تأثیرگذاری تجاری، مالی و اجتماعی و فرهنگیِ ساخت سریال و فیلم را به خوبی درک کردهاند و شکلگیری برخی فستیوالها و جشنوارههای مرتبط در این زمینه و البته سرمایهگذاری گسترده در ساخت شهرکهای سینمایی برای تولید پروژههای مشترک با کشورهای پیشرفته در صنعت سینما مشهود است.
البته نکته جالب توجه اینجاست که این کشورها ساخت سریال با محور تاریخ کشورهای مختلف همسایه خود علاوه بر ساخت سریال براساس اسطورههای تاریخی خود را دستور کار قرار دادهاند و جای تردید نیست تمدن کشورمان ایران نیز دستمایه برخی از این تولیدات شده است، روزی غربیها با فیلم «۳۰۰» دست به کار میشوند و تاریخ ایران را به گونهای دیگر (تحریفآمیز) روایت میکنند و امروز هم «حشاشین» متولد میشود.
این اتفاق اگرچه قبلاً در صنعت سینما و هنرهفتم هالیوودی با ساخت پروژههای سنگین تاریخی مثل فیلم ۳۰۰ یا موارد مشابهی از این دست آغاز شده بود، اما واقعیت امر این است که حداقل طی یک دهه گذشته این روند در بخش سریالسازی با ساخت برخی سریالهای اکشن امنیتی - نظامی مثل فائودا و تهران از سوی کمپانی نتفلیکس رونق قابل توجهی گرفته است و رمضان امسال نیز مصریها برای به چالش کشیدن "حسن صباح" در تاریخ باستان کشورمان دست به کار شدهاند و سریالی با نام حشاشین (قاتلین) را روانه جعبه جادو کردند که اتفاقاً این سریال در میان کشورهای عربزبان مخاطبان قابل توجهی به خود دید.
این درحالی است که قبل از هرچیز این نکته باید یادآوری شود که در استانداردهای بالای ساخت و ارزش سینمایی و سناریوی این سریال کمتر میتوان نقطه ضعف دید، اما پرداختن به حسن صباح و فرقه اسماعیلیه توسط یک کمپانی عربی خیلی موضوع پیشپاافتادهای نیست که خیلی راحت بتوان از کنار آن رد شد.
هرچند این سریال در نگاه اول سعی کرده روایتی از زندگی حسن صباح و ترکان سلجوقی و فرقه اسماعیلیه را به تصویر بکشد، اما به شکلی ناشیانی این روند تاریخی را بدون درنظر گرفتن فواصل معنادار میان دوران زندگی شخصیت اصلی با برخی شخصیتهای مطرح شده مثل عمر خیام و خواجه نظام الملک را بهم مرتبط کرده که میتواند نقطه عطف شکلگیری سئوالی باشد که اصولاً؛ چرا باید کشور دیگری تاریخ ما را آنهم کاملاً ناشیانه روایت کند؟
با نگاهی به جریانِ سریالسازی کشور میتوان شاید نکته اول اینجاست که کمکاری را در بخشهای مختلف تولید فیلم و سریال برای شخصیتهای تاریخی ایران زمینه ورود سایرین با اندک اشتراکی که با تمدن ایران باستان داشتند فرصت روایتگری به دست آوردهاند. آمار بالای ساخت سریال درباره دوران قاجاریه و غفلت از مقاطع دیگر تاریخی که نیازمندیم درباره آنها با روایتی ایرانی حقایقی گفته شود، که تاکنون خبری از این محصولات نیست.
هرچند میتوان خلاء توجه به رویدادهای معاصر خارج از مرزهای کشورمان نیز اشاره کرد، به عنوان مثال روزی این انتقاد مطرح میشود چرا درباره حقایق جنایتهای اسرائیل و نبرد چند ساله مردم مظلوم فلسطینیان، کاری در خور از سوی کشورمان ساخته نمیشود و به همان تولیدات قبلیها بسنده شده که حالا بگوییم درباره روایت تاریخ ایران چه کردهایم؟
بعد از سالها درباره دوران صفویه، «مهیار عیار» در حال آمادهسازی است که به آنتن تلویزیون برسد. دورانی که همیشه مغفول مانده و سریال و فیلمی دربارهاش ساخته نشده است. گویی کارگردانان ایرانی بیشتر علاقهمند درامپردازی در تاریخ قاجاریه و پهلویاند و دیگر بخشهای تاریخی مهم و معرفی چهرهها و شاخصهای آن دوران را درنظر نمیگیرند! البته که در کارنامه و سوابق سریالها و فیلمهای تاریخی یک حقیقتِ انکارناپذیر است.
بهاین ترتیب ماجرای حسن صباح و فرقه اسماعیلیه لازم به روایت بود که این کار را کشوری دیگر غیر از ایران انجام داد. همچون برخی روایتهای تاریخی دیگر؛ اگرچه که روایت در مورد همین تروریستی بودن عملیات و کشتن مخالفان و نیت و انگیزه فداییان حسن صباح متفاوت و شنیدنی است.
درباره حسن صباح، مثل همه اسطورهها و نامداران تاریخ، روایات متفاوت و متضاد هستند. عدهای او را مصلحی آزاداندیش میدانند که بر خلفای عباسی و بر ترکان سلجوقی شورید و به دنبال استقلال و عدالت و جامعهای مرفه بود. برخی هم او را یک مذهبی تندرو میدانند که برای رسیدن به مقاصد و جاهطلبیهایش هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمیشناخت و همه را فدا میکرد.
شاید حکایت مارکوپولو درباره فرقه اسماعیلیه و «باغ مخفی بهشت» شان تأثیر جدی بر تصورات و نوشتههای پس از او داشته باشد، چون مارکوپولو در توصیفاتی دروغپردازانه و اغراقآمیز از باغهایی میگوید که سربازان حسن صباح در آن به لذتجویی و مصرف مخدر میپرداختند؛ حکایتهایی که «حشاشین» برگرفته از آن ساخته شده است.
حال اگر از موضوع صحیح بودن یا نبودن روایت مطرح شده در این سریال بگذریم که البته به استنادهای غیرقابل انکاری نقدهایی به آن وارد شده و به گفته بسیاری از منتقدان روایت مطرح شده در این سریال ازسوی کارگردان تنها واقعیت بخشیدن به رویاپردازیهای مارکوپولوی ایتالیایی از روایتهایی است که خود او از برخی افراد در منطقه الموت ایران شنیده و به رشته و تحریر در آورده است.
نکته اصلی اینجاست که انگار درست زمانی که ایران درحال برنامهریزی برای ساخت سریالهای الف ویژهای مثل مختارنامه بوده برخی کشورها بیکار ننشستهاند و برای ضعیف جلوه دادن شخصیتهای ایران باستان سناریو نوشتهاند و شاهد مثالش هم همین سریال حشاشین یا قاتلین است که زنگ خطری بسیار بلند را برای مسئولان مربوطه به صدا میآورد که بد نیست به دو نکته اساسی توجه ویژه داشته باشند که عبارت است از:
الف) نباید چهرههای مشهور تاریخی کشورمان را به حال خود رها کنیم؛ چون تجربه نشان داده هرچه در زمینه تولید محتوا با قالبهای مختلف فرهنگی برای چهرههای شاخص تاریخی، مذهبی و ... کشورمان سرمایهگذاری کنیم بازهم کم است، چون چنین شیطنتهایی کاملاً مشهود و قابل لمس درحال شکلگیری است تا با ضربه زدن به جایگاه این افراد تمدن و تاریخ ایران زمین را تحت تاثیر قرار دهند.
ب) توجه به مخاطبان خارجی؛ در این زمینه هم تاجایی که میبینیم کارگردانها و تولیدکنندگان فیلم و سریال در کشورمان معمولاً صد درصد توان و توجه خود را مخاطبان داخلی قرار دادهاند تا بتوانند براساس سلیقه و نیاز این گروه اقدام به تولید کرده باشند که فی نفسه کاملاً صحیح و دقیق است، اما امروز با درنظر گرفتن حرکت نا درستی برخی علیه تاریخ و تمدن کشورمان با تولید فیلم و سریال بجاست که کمی هم ما به مخاطبان خارجی برای انتقال فرهنگ اصیل کشورمان توجه داشته باشیم و صرفاً به ترجمه آثار تولید شده وطنی اکتفاء نکنیم.
البته الان هم دیر نشده، فیلمسازان علاقهمندِ به تاریخ میتوانند حقایق مستندِ تاریخی را در قالب سریال که امروز مورد علاقه نوجوانان و نسل جوان است در معرض نگاه قرار دهند. خودِ این روایتها باعث میشود آنها (جوانان امروز) بتوانند قضاوت درستتر و بهتری نسبت به وقایع تاریخی داشته باشند.
هرچند در این میان اتفاق دیگری هم افتاده و آن تولید زودهنگام این سریال است. سریالی تاریخی با این همه پروداکشن و لوکیشن و بازیگر حتماً نیازمند چند سال تولید است. اما اینطور نیست! چون مصریها با استفاده از فناوریهای جدید ساخت سریال توانستند چند ماهه حشاشین را به سرانجام برسانند. اتفاقی که در دیگر سریالها و فیلمهای بینالمللی که ساخته میشود هم میافتد و دقیقاً در چنین شرایطی ما چندین سال است درگیر ساخت سریال «موسی (ع)» و «سلمان فارسی» هستیم که حداقل در چند سال آینده برای تماشایِ مخاطبان آماده میشوند.
اما چرا میگوییم وقتی چنین سریالهایی مانند (حشاشین) ساخته میشوند باید نگران شد؟ به این خاطر است بخش عمدهای از این سریال به شخصیتهای ایرانی برمیگردد (میتوان گفت، تمِ سریال ایرانی است)، اما فضای آن شعرها و ضربالمثلها، لباسها و فضاها، کاملاً متفاوت با تم ایرانی است. این آن چیزی است که مخاطبِایرانی را بجز تحریفهای آشکار تاریخی در روایتگری آزار میدهد. اگر این تصاویر را ایرانیها میگرفتند چقدر باورپذیرتر و واقعیتر میشد؟
فرایِ این اتفاقات، اشکالات تاریخی زیادی هم در آن به چشم میخورد. هرچند ادعایِ سریال این است که از ماجراهای واقعی برداشت شده، اما همانطور که قبلاً اشاره شد مثلاً رابطه حسن صباح با نظامالملک و خیام که همان داستان معروف جعلی است یا مخاطب با تماشای این سریال متوجه نمیشود بالأخره حسن صباح چطور تغییر ماهیت میدهد. شاید اینطور بتوان گفت که سازندگان سریال به سبکِ برخی از روایتهای نمایشی تاریخی دیگر، برای جذاب کردن داستان، برایشان «تاریخ» خیلی اولویت نبوده.