رضا درستکار در روزنامه شرق نوشت:
استقبال از فسیل برای سینمای ایران اثرات معکوس دارد!
فسیل در دور فروش است و از ۱۱۰ میلیارد تومان هم عبور کرد و احتمالا این استثنای این روزهای گیشه و اکران، بیشتر هم خواهد فروخت.
رضا درستکار در روزنامه شرق نوشت: فسیل در دور فروش است و از ۱۱۰ میلیارد تومان هم عبور کرد و احتمالا این استثنای این روزهای گیشه و اکران، بیشتر هم خواهد فروخت. (مفت چنگش باد.)
اما خب اینها چه ربطی به «چرخه» سینمای ایران دارد!؟ شاید بتوان گفت: هیچ! و توضیح داد که این استقبال، تازه ممکن است اثرات معکوس هم بگذارد!
چرا؟ خواهم گفت.
در گذشته، وقتی فیلمی اکران میشد و وضعی مشابه فسیل برایش پیش میآمد، همه خوشحال میشدند، چون مخاطبی که به سانس نمیرسید، غالبا سر ریز میشد به سایر فیلمها و زنجیره صنعت تقویت میشد؛ و «چرخه فروش» کمک حال سینما و سینمادارها بود.
حالا چی!؟ هیچی!
با دیجیتالی شدن سیستم اکران، و قدرت یافتن سینمادارها، اکنون یک نفر پشت مانیتور مینشیند و درجا «برنامه اکران» را دستکاری و جابهجا میکند! بخشی مهم از فروش فسیل ماحصل این روش سینمادارها است!
سالنهای سینما در سال ۱۴۰۱ بیرونق و متضرر بودند، از نظر سینمادار اکنون میتوان آن «رکود» و ضررها را جبران کرد! بنابراین پشت آن رایانه، و شبیه ماتریکس حفر میکنند و شیار میزنند و همه راهها را مسدود و به مسیر فسیل جاری میکنند!
آنها حتی از فیلمهای قدیمی هم نمیگذرند که ۸ ماه است در اکراناند!
تازه! گاهی هم دیده شده که سینمادار نظر «منتقدانه» درباره فیلمی میدهد و «مارکت» فیلم را به مسلخ شبه«نقد» و نگاه ناآموخته خود میبرد و روی اکوسیستم نقشی بیخودی ایفا میکند!
(خب! مدیر و کارگزار منفعل است و عموما هم نمیدانند که نقد و مارکت دو مقوله جداگانهاند.)
همین حالا به سینماها سری بزنید فسیل هر یک ربع به یک ربع، سانس دارد، این گیشه موفق، استثنا کمکی به صنعت و زنجیره اکران نمیکند.
چرا؟ چون دومین فیلم پرفروش اکران، بعد از فسیل، «غریب» است با رقم فروش ۹ میلیاردی، و فاصله فروش غریبترش با فیلم اول، یکصد میلیارد تومان!
(این فاصله طبیعی نیست، هست!؟)
ظرفیت نهایی فیلمهای بعدی چرخه طبیعی اکران سینمای ایران را همین غریب و فیلمهای بعدیاش روشن میکنند نه فسیل! فسیل استثنا است. تهتهش فیلمهای عادی، بین ۱۰ تا ۲۰ و ۲۵ میلیارد بفروشند و خلاص!
پس مراقب این سر و صداها و هیاهوهای برای هیچ باشید! سینمایی که روی یک محصول و کاکل یک فیلم بچرخد، «صنعت» نیست، و احتمالا زایمانی طبیعی نخواهد داشت و باید مراقب بود که نوزاد مربوطه، «فرانکنشتاین» و هیولا نشود!
انحصار و جمودی که ناخواسته و از روی نوعی طمع، روی نمونهای مشخص بهوجود دارند میآورند، خودش تبدیل به راهبند میشود و حتی فعل کارگزاران فرهنگی را هم فلج میکند! و چند صباح دیگر این یکی حتی با فشار و سانسور و دستور از بالا هم درستشدنی نیست! بله!