خطاب به کارگردان ابلق: خانم آبیار دخترها باید فریاد بزنند!
نرگس آبیار نتوانسته است در سینمایی "ابلق" فرهنگ مقابله با متجاوز را نهادینه کند.
عصرایران؛ مصطفی داننده- در همین ابتدا بنویسم که اگر سینمایی «ابلق» که این روزها به صورت آنلاین در حال اکران است را ندیدهاید این یادداشت را نخوانید، چون قرار است به صورت واضح داستان را روایت و نقد کنم.
در فیلم ابلق دختری با بازی الناز شاکردوست به همراه همسرش با بازی هوتن شکیبا و دختر کوچکش در یک محله حاشیهای در تهران زندگی میکنند.
شوهر خواهر او با بازی بهرام رادان فردی است که یک کسب و کار خانگی را برای خانمهای محله ایجاد کرده است. او فردی هیز است که نگاه ناصوابی نسبت به خواهرزنش(الناز شاکردوست) دارد.
رفتارهای او و مزاحمتهایش برای الناز شاکردوست باعث میشود حرفهایی پشت سر او در محل ایجاد شود. در نهایت مشخص میشود که بهرام رادان به تمامی زنهای محل نظر نادرست داشته اما سرانجام به واسطه ملاحظاتی که توسط بزرگتر خانواده با بازی مهران احمدی و افراد محل، ماجرای تجاوزهای بهرام رادان (البته تجاوز اینجا به نگاه، حرف و اقدام ناموفق به تعرض جنسی تعریف میشود.) جمع میشود و به همه دوباره به زندگی خود ادامه میدهند، گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.
به عنوان یک ببینده وقتی سکانسهای پایانی فیلم رسیدم انتظار داشتم به واسطه زن کارگردان (نرگس آبیار) ابلق، شاهد طغیان زنان علیه مردی باشیم که آرامش را از زندگی آنها گرفته است. ولی زنان این داستان به خاطر حفظ آبرو سکوت کردند.
البته کارگردان سعی کرده است با نماد موش نشان دهد که این سکوت باعث میشود که متجاوزین به حریم خانمها به تجاوز خود ادامه دهند بدون اینکه کسی به آنها اعتراض کنند.
اگر میخواهیم پایانی بر این تجاوزها باشیم باید یاد بگیریم که سکوت در برابر این افراد به بهانه حفظ آبرو، یعنی گذاشتن هر روزه یک بره در مسیر گرگها.
این افراد با خیال راحت و با اسلحه آبرو، به افکار شیطانی خود جامه عمل میپوشانند. چه زنان و دخترانی که هنوز که هنوز است توانایی گفتن اینکه کسی در خیابان یا کوچه و حتی برخی از خویشان مزاحم آنها شده است را ندارند چون خانواده نگران آبروی خود است.
برخی خانوادهها حتی حاضر هستند دختر خود را قربانی این آبرو کنند و این مسئله بسیار دردناک است.
یکی از راههای مقابله با این فرهنگ غلط همین فیلمهای سینمایی است. فیلمهایی که میتوانند نشان دهند بیان واقعیت و مبارزه با این افراد عین آبروست. این کار باعث میشود دیگران قربانی امیال پلید این افراد نشوند. اگر زنی که در آن محله حاشیهای تهران، دست این فرد را رو میکرد اون دیگر نمیتوانست به دیگران تعرض کند.
متجاوزین در ایران به راحتی افکار شیطانی خود را اجرا میکنند، چون میدانند دختران و پسران از پُتکی به نام آبرو میترسند. آبرو تبدیل به یک غول بیشاخ و دمی شده است که برخی از زنان حتی در برابر کسانی که در خیابان، تاکسی و مترو، مورد تجاوز کلامی یا لمس بدن میشوند، سکوت میکنند و دم نمیزنند.
سکوت؛ متجاوزین را دریدهتر میکند. دزد اگر ببیند هر دفعه که دزدی میکند، کسی از او شکایت نمیکند و یا حتی اعتراض نمیکنند، حریصتر میشود و داستان سرقتهای خود را تکرار میکند.
باید کاری کنیم که جامعه برای فرد متجاوز ناامن باشد نه دختر یا پسر مورد تجاوز قرار گرفته. احتمالا بخشی از دختران این سرزمین جمله « بابات بشنوه میکُشتت» را شنیدهاند. چرا پدر اگر بشنود دخترش مورد تجاوز قرار گرفته است، حاضر است او را بکشد اما از دختر یا حتی پسرش در برابر فرد متجاوز و حرف مردم دفاع نکند؟ بسیاری از خانوادههای ایرانی به واسطه این سنت غلط که آبرو از همه چیز مهمتراست، چشم خود را بر روی یک فاجعه میبندند.
تنها راه حل مبارزه با این افراد آموزش است. باید به خانوادهها آموزش داد که چگونه با این پدیده روبرو شوند. در این میان صداوسیما و رسانهها میتوانند کمک بزرگی برای مبارزه با فرهنگ غلط «سکوت برای حفظ آبرو» باشند. قوه قضاییه و پلیس هم میتوانند به خانوادهها اطمینان دهند که رسیدگی به پروندههای شکایت آنها در امنترین حالت ممکن وبدون نام بردن انجام خواهد شد.