افسانهای جالب درباره خواهر اسکندر مقدونی
طبق افسانه، پس از مرگ اسکندر مقدونی، خواهرش که در اندوه غرق شده بود، سعی کرد با انداختن خودش در دریا به زندگیاش پایان دهد. با این حال، به جای اینکه با مرگ روبرو شود به یک پری دریایی تبدیل شد که قرار بود دریانوردان را در طول قرنهای بیشمار و در پهنای وسیع هفت دریا قضاوت کند.
طبق افسانهها، خواهر به یک پری دریایی تبدیل شد. خواهر اسکندر مقدونی، تسالونیکی مقدونی، شخصیت جالبتوجهی بود. او که از برادر ناتنی خود بیشتر عمر کرد، از طریق ازدواج با یکی از ژنرالهای اسکندر به نام کاساندر، ملکه مقدونیه شد.
اسکندر مقدونی در طول فتوحاتش، بسیاری از شهرها را به نام خود نامگذاری کرد. خواهرش بدون شک از شهرت گسترده برادر فاتحش برخوردار نبود، اما دومین شهر بزرگ یونان به نام او نامگذاری شده است.
شاید جالبترین نکته درباره تسالونیکی، اسطورهای باشد که پس از مرگ او در یونان رواج یافت. یک داستان عامیانه رایج ادعا میکند ملکه مقدونی به یک پری دریایی ابدی تبدیل شد که در برابر برخی دریانوردان ظاهر میشود و از آنها سوال میپرسد. اگر پاسخ درست را بدهید سفری مسالمتآمیز خواهید داشت، اما نابودی در پی پاسخ اشتباه، حتمی است.
اوایل زندگی خواهر اسکندر مقدونی
تسالونیکی که سال ۳۵۲ قبل از میلاد متولد شد، دختر فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه و همسر نیسیپولیس بود. مادرش از اشراف تسالیایی تبار بود و نام «تسالونیکیه» به افتخار پیروزی نظامی فیلیپ بر تسالیاییها برای او انتخاب شد. به گفته استفانوس، محقق بیزانسی، نیسیپولیس تنها ۲۰ روز پس از تولد دخترش از دنیا رفت.
به عنوان عضوی از سلسله آرگاد، تسالونیکی در خانوادهای متولد شد که مسیر تاریخ باستان را شکل داد. برجستهترین نسبت او با برادر ناتنیاش اسکندر مقدونی بود که در پی ترور پدرشان به سلطنت رسید. لشکرکشیها و فتوحات اسکندر برای او شهرت و قدرت زیادی به ارمغان آورد و او را به یکی از شاخصترین شخصیتهای تاریخ تبدیل کرد.
احتمالاً تسالونیکی با برادرش تعاملاتی داشت، اگرچه میزان و ماهیت رابطه آنها نامشخص است. او فقط شش یا هفت سال داشت که اسکندر برای لشکرکشی علیه ایرانیان عازم شد و ۲۱ سال داشت که برادرش درگذشت.
به نظر میرسد شاهزاده خانم جوان توسط نامادری خود و مادر اسکندر یعنی المپیاس بزرگ شده است. شاهزاده المپیاس اهل اپیروس بود و سال ۳۵۷ قبل از میلاد با فیلیپ دوم ازدواج کرد تا اتحادی بین مولسیان و مقدونیها ایجاد کند.
ملکه مقدونیه
تسالونیکی نقش مهمی در چشمانداز سیاسی مقدونیه باستان در طول سالهای پرآشوب پس از مرگ اسکندر ایفا کرد. او با کاساندر ازدواج کرد و در حکومت مقدونیه و تأسیس شهر تسالونیکی مشارکت کرد.
پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ قبل از میلاد، میان ژنرالهای او، معروف به دیادوچی، جنگ قدرت درگرفت تا بر امپراتوری وسیعی که ساخته بود اعمال قدرت شود. تسالونیکی با یکی از این ژنرالها به نام کاساندر ازدواج کرد که به عنوان شخصیتی برجسته ظاهر شد. به عنوان خواهر اسکندر مقدونی، این ازدواج به تثبیت ادعای قدرت کاساندر و مشروعیت بخشیدن به حکومت او کمک کرد.
تسالونیکی و کاساندر سه فرزند داشتند: فیلیپ چهارم مقدونی، آنتیپاتر اول مقدونی و اسکندر پنجم مقدونی. پس از مرگ کاساندر در سال ۲۹۷ قبل از میلاد، راهنمایی آنها به سمت حاکمیت مقدونیه به تسالونیکی سپرده شد.
فیلیپ، پسر ارشد تسالونیکی، اندکی پس از آنکه پادشاه مقدونیه شد، بر اثر بیماری درگذشت. جانشین او آنتیپاتر شد، اما به گفته مورخ رومی ژوستین، تسالونیکی اصرار داشت که او در کنار اسکندر حکمرانی کند.
الیزابت کارنیِ مورخ، استدلال میکند که دلیل اصرار تسالونیکی این بود که بتواند از طریق اسکندر به عنوان نایب السلطنه به شکل مؤثر حکومت کند. به هر حال، این موضوع باعث نارضایتی آنتیپاتر شد و او مادر خود را به قتل رساند. آنتیپاتر نیز به نوبه خود به دست رقیب دیگری برای تاج و تخت، ترور شد.
جالب اینجاست که تسالونیکی تنها خواهر اسکندر مقدونی نبود که به قتل رسید. دو خواهر دیگر او، سینان و کلئوپاترا نیز به قتل رسیدند.
افسانه پری دریایی
این افسانه از جستجوی اسکندر مقدونی برای چشمه جاودانگی میگوید که باعث شد او با تلاش فراوان به یک بطری حاوی آب جاودانگی دست پیدا کند. در انواع دیگر این داستان نقل شده که اسکندر یا از آب برای شستن موهای خواهرش استفاده کرده و به او جاودانگی داده یا ندانسته از آن برای تغذیه پیاز وحشی استفاده کرده و تسالونیکی را در جریان محتویات آن قرار نداده است.
طبق افسانه، پس از مرگ اسکندر مقدونی، خواهرش که در اندوه غرق شده بود، سعی کرد با انداختن خودش در دریا به زندگیاش پایان دهد. با این حال، به جای اینکه با مرگ روبرو شود به یک پری دریایی تبدیل شد که قرار بود دریانوردان را در طول قرنهای بیشمار و در پهنای وسیع هفت دریا قضاوت کند.
هر رویارویی با ملوانان یک پرسش ثابت به دنبال داشت: «آیا شاه اسکندر زنده است؟» تنها پاسخی که پری دریایی را راضی میکرد این بود: «او زندگی میکند، سلطنت میکند و جهان را تسخیر میکند.» فقط با این پاسخ بود که او به کشتی و خدمهاش اجازه میداد تا با خیال راحت در آبهای آرام حرکت کنند. هر پاسخ دیگری، شکل خشمگین او را بیدار میکرد که مصمم بود کشتی و ملوانانش را روانه اعماق زیر آب کند.